نفهمیدند...
سال82 و باز حال و هوای شهدایی که می آمدند. این شبه شعر را هر کس خواند نپسندید. اما برای من یادگاری خوبی ست.
خیلی از اینها موقع رفتن، تو را دیدند
اما چرا رفتی چرا؟ این را نفهمیدند
تو خنده ای کردی، فقط یعنی: خداحافظ
آنان به خامی و جوانی تو خندیدند
تا آسمان صافشان نشود غبار آلود
روی غبار پشت پایت آب پاشیدند
وقتی تو دنیا را رها کردی وکوچیدی
محض تبرّک، ما ترک را سفت چسبیدند
****
پشت سرت غرغر کنان چون ابر غریدند
وقتی که برگشتی، به پیشت اشک باریدند
روزی که عکست در میان حجله می خندید
در ماتم ناکامی تو تیره پوشیدند
کلمات کلیدی :